حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

نباید دلمان را ببازیم

 

 سلام !!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

بازم داستان آموزنده......................

 

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد. سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا باز می گشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، اندوهگین فریاد زد: " خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟ "

صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست،کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسید: چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟  آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!!! 
آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امید را از دست داد زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج. دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که  شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند. 
 
برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند پاسخ مثبتی دارد:
می گویی«این غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممکن است»،
می گویی «هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»، 
می گویی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»، 
می گویی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من کافی است»، 
می گویی «من نمی‌توانم مشکلات را حل کنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدایت خواهم کرد»، 
می گویی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر کاری را با من می‌توانی به انجام برسانی»، 
می گویی«آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد « این ارزش پیدا خواهد کرد»، 
می گویی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام»، 
می گویی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام»، 
می گویی «من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»، 
می گویی «من به اندازه کافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به یک اندازه ایمان داده ام»، 
می گویی «من به اندازه کافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»، 
می گویی «من احساس تنهایی می‌کنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترک نخواهم کرد»، 

به دیگران نیز بگویید، شاید یکی هم اکنون احساس می‌کند که کلبه اش در حال سوختن است.
با خدا باشید.علی
نظرات 6 + ارسال نظر
محدثه شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:48 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

با اینکه قبلا شنیده بودم،ولی این چیزا رو آدم هر چقدر هم بشنوه باز کمه!

درسته
.....................بازم کمه

مهدی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.lost-love1.blogsky.com/

سلام
متن جالبی بود

Mohammad یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ http://vatandoost.blogsky.com

محشر بودن.....عاااااااااااااااااااالی
یه پیشنهاد دارم
سعی کن از خودت هم داستان بگی

راجع به پیشنهادت فکر میکنم

حمید یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:11 ب.ظ http://http://hamidhaghi.blogsky.com

یه شوخی بکنم!

کی صدای خدا رو ظبط کرده بود که حالا پیادش کرده؟؟

خدامیدونه...اون شخص کی بوده.

دخترشرقی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ب.ظ http://delneveshthayeman.blogsky.com/

سلام
خیلی قشنگ بودن و آموزنده
ولی چرا قالب مشکی انتخاب کردین.
فونت هم ریزه و چشم اذیت میشه.

ممنون

کثافتای اشغال سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ

چرا نظرمو نذاشتی.هه هه هه ......
همیشه حرف حق تلخه
پدرتو در میارم
بشینو ببین

برو
ب چه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد