حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

خالی بند+ماجرای باورنکرنی

 

 ماجرا های باورنکردنی 

دیروز تو اتوبوس یه بچه ها که آخر خالی بند ها بود. داستان جالبی تعریف کرد واستون بگم حال کنید.............  

میگفت پدرم راننده کامیونه.یه روز که بار زده بود بره طرفا مازندران و اون اطراف من هم باهاش رفتم. 

تو جنگل که داشتیم می رفتیم یه دفعه یه دونه خرس دیدیم که داره واسه ما دست تکون میده. 

ماشینو زدیم کنارو رفتیم نزدیک.دیدیم یه تکه چوب رفته تو دستش.وداره ناله میکنه.... من وپدرم رفتیم جلو که کمکش کنیم ...............(من:اینجاست که حس حیوان دوستیشون گل کرده بود).......پدرم چوب‌ااااا از دستش در آوردو رفتیم . واسه برگشتن  دوباره از همون مسیر اومدیم.دیدیم خرسه دوباره داره دست تکون میده .رفتیم سراغش .... اینجاش باحاله................خرسه یه دبه عسل بهمون داد. بخاطر اینکه چوب رااز پاش در اورده بودیم . ما با یه دبه عسل برگشتیم خونه.

 

شمابگید این ماجرا واقعی بود یانه!!!!!!!!!!!!!! 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ermiya یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ق.ظ http://zehnbarkaghaz.blogsky.com

عجب خرس با مرامی؟
خرس اینقدر فهمیده ما که ندیدیم.

من هم ندیدم

س دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ http://guilty.blogsky.com

تاحالا خرس مهربون ندیدی؟

شاید هم خاله خرسه بوده

زهرا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.zafa.blogsky.com

مگه می شه خرس مهربون نباشه مثلاً مگه داستان اون مرده رو نشنیدی که با خرس دوس می شند بعد می رند یه جا می خوابند مرده که می خوابه یه مگس می اد دور و برش هی اذیت می کنه بعد خرسه یه سنگ برمی داره باش مگشه رو بزنه می خوره تو سر اون بدبخت!!!البته اونم داستانه ها

محدثه یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ق.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

میگفتی به خرسه بگه هوای شماهارم داشته باشه خب!
عسل طبیعی!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد