-
عید غدیر مبارک
شنبه 13 آبانماه سال 1391 11:00
سلام ! چند وقته نیستم دیگه نمی تونم بیام نت ولی به یاد همه ی دوستان هستم. عید غدیر برهمه شما دوستان مبارک.
-
خاطرات یه راننده
سهشنبه 24 مردادماه سال 1391 11:44
سلام یه مدتی بود نبودم .الانم دارم میرم.مشخص نیست کی برمیگردم ولی سعی میکنم هرجا که بودم و اگه زنده موندم بیامو سر بزنم. یه راننده بود که خاطرات جالبی تعریف میکرد.گفتم بنویسم شاید واسه شما هم جالب باشه. هوا خیلی سرد بود .چهله ی زمستون .خیلی خوابم گرفته .تصمیم گرفتم اولین مسجد سر راهم توقف کنم وبرم اونجا بخوابم.به...
-
خودم
جمعه 30 تیرماه سال 1391 13:20
تا میام میرم سروقت صندوق پستی .................. ولی میبینم بازم خالیه. نامه ای که منتظرشم هنوز نرسیده.............یعنی میشه ................ تا کی باید صبر کنم..............
-
درد دل
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 15:00
امروز زدم تو فاز عرفانی. از امتحانات دانشگاه که بگذریم میرسیم به امتحانات الهی ....میدونید روزانه چه امتحانات سختی خدا ازمون می گیرد. خدایا اجازه میدی ورقمو بدم.... میدونم وقت امتحانم تموم نشده.ولی... دیگه خسته شدم.دیگه نمیتونم. این واسه اون وقتیه که وسط راه کم میاری .
-
چرا ........
جمعه 2 تیرماه سال 1391 14:51
خدا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آخ که چقدر سخته حس کنم اینجا نیست اما نبینم جز یه عالمه تنهایی آخ که چقد تلخه رها شدن بی تو بسوزیو هیچ کس نبینه تنهایی تو خدا واسم بسته بگوتموم میشه فقط تو میدونی که تو دلم آتیشه بزار تا اشکامو چشای بیدارم بگه چراهرشب سر رو شونت میزارم اینجا دیگه دارم می پوسم تنها نگو نداری دوسم...
-
انتظار
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 10:25
انتظار روزی به پایان می رسد . این حرفیه که تموم بزرگترها بهمون میزنند.اما حیف که صبر ما خیلی کمه.همیشه عجله میکنیم. اینم که شنیدیدمیگن ::»»عجله کار شیطونه.یعنی شیطون دوست داره شما عجله کنید وبه نتیجه نرسیدبشینه سیر بهتون بخنده . دیدید یه موقع یه نفر بهتون میگه ازت انتظار نداشتم این انتظار با اون انتظار فق میکنه.این...
-
شعر
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 23:50
هدیه من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی و از نهاییت شب حرف میزنم اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم Gift I speak out of the deep of night out of the deep of darkness and out of the deep of night I speak if you come to my house, friend bring me...
-
شعر
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 17:11
اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بیوفا ای بیمروت گریبانم ز دستت چاک چاکو نخواهم دوخت تا روز قیامت باباطاهر
-
پدر+فال
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 07:52
پدر نام تو تکیه گاه من است . روز پدر رو خدمت شما پدر عزیزم تبریک عرض میکنم . واز ته دل میگم دوستت دارم. ---------------------------------------------------------------------------- این فال امروزم بود. خیلی وقتها .فالی که میگیری با همون چیزی که اتفاق افتاده درست در میاد.اینم از اون فالهاست. این قسمت آخرش را...
-
آموزنده
شنبه 13 خردادماه سال 1391 07:30
چقدر جالب ! تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه ، اونم کسیه که داغونت کرد... دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند گفته بودم مردم اینجابدند دیدی ای دل ساقه ی جانت شکستند ای عزیز عهد وپیمانت شکستند دیدی ای دل حرف من بیجا نبود از برای عشق اینجاجا نبود نوبهار عمر را دیدی چه شد زندگی را هیچ فهمیدی چه شد دیدی ای دل دوستیها...
-
خودم
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1391 09:41
امید داشتن به زندگی چقدر خوبه. در صورتی که امیدت نا امید نشه. الان به این امیدم که دعوتنامه واسم بفرسه...................برم به دیدنش.................امتحاناتم هم داره تموم میشه. بهش گفته بودم بعد از امتحانات میام به دیدینت.................... ===================================== انتظارخیلی سخته...................
-
دروغ
سهشنبه 9 خردادماه سال 1391 16:04
دروغ ::دروغ ::دروغ:: زندگی همه ش دروغه اونی که میگه از دروغ بدم میاد خودش دروغ میگه اونی هم که دروغ نمیگه مجبور میشه دروغ بگه. همه به هم دروغ میگن. وقتی ازش می پرسی :جدی میگی!دروغ که نمیگی.اینی که گفتی واقعی یه .میگه :نه دارم راست میگم.جدی میگم.دروغم چیه.بعدا متوجه میشی که همش دروغ بوده .تازه اسمش هم دروغ نمیزاره خالی...
-
خودم
یکشنبه 7 خردادماه سال 1391 21:35
خدایا دیگه طاقت ندارم..........خسته شدم.............. آهنگ زیبای دوستت دارم.
-
خاطره مزرعه
جمعه 5 خردادماه سال 1391 21:45
یک سالی بود مزرعه نرفته بودم. امروز گفتم برم یه حالو هوایی عوض کنم چون یک هفته ایه خیلی اعصابم خرده .بد جور داغونم. شاید با تنفس اکسیژن خالص یه کم اعصابم بهتر شه .که بی تاثیر هم نبود. فقط یه چیزش خوبه که دیگه خبری از ..............خونه و.............ماشینو...........دود ............هوای آلوده .............واین چیزا...
-
آموزنده
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1391 16:05
-
خاطره
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 08:07
سلام چند روز پیش یه قضیه ای را واسه بابا بزرگم تعریف کردم.در جوابم یه ضرب المثلی رابهم گفت. واسم جالب بود گفتم شاید شما هم هنوز نشنیده باشید. گفت یه ضرب المثل قدیمی که میگه::::::::::::>با بچه نمیشه بارببری آسیاب. گفتم یهنی چه؟گفت دلیلش اینه اگه تومسیر بارتو از الاغت بیافته بهت میخنده و اگه بار خودش از الاغ بیافته...
-
خاطره
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1391 15:05
سلام امروز بد جوری دلم گرفته.دلم هوای کربلا کرده.معمولا اونایی که بار اول میرندو بر میگردند تا اونجا هستند هیچی نمی فهمند وقتی بر میگردند تازه میفهمندکه کجا بودن .از اون وقتی که رفتم ۲سالی میگذره.قبل سال ۹۱میخواستم برم ولی پاسپورتم رفت کربلا اما خودم نرفتم.حالا چه جوریش بماند.دفهه پیش خودم تنها رفتم.معمولا واسه زیارت...
-
آموزنده
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 07:28
-
پ. ن .پ
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 20:44
-
11 نکته جالب درباره خواب های شبانه
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 23:51
_ بسیاری از دانشمندان ابتدا اختراع خود را در رویا دیده اند اگرچه ما حدود ۹۰% خواب هایمان را فراموش می کنیم، اما بسیاری از دانشمندان بنام و مشهور، کشفیات خود را در رویاهایشان دیده و به محض بیدار شدن، آنها را یادداشت کرده اند. از آن جمله می توان به نیوتن، گراهام بل و حتی بسیاری از شاعران معروف که الهامات خود را در...
-
آموزنده
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 14:10
-
خاطره
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 20:51
بعد از ظهری که از دانشگاه بر میگشتم .از توچهار باغ .................. داشتم واسه خودم قدم میزدم هرچقدر جلوتر میرفتم صدا بهم نزدیک تر میشد.از دور صدای سنج ودوهول می اومد دیدم یه غافله ای درست کردند واسه شهادت حضرت زهرا............... چقدر قشنگ همه ی اون چیزایی که توروضه واسمون می گفتند..........توی یه گاری افراد شورای...
-
آموزنده
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 22:17
-
داستان قاضی القضات شدن شیخ بهایی
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1391 13:57
داستان قاضی القضات شدن شیخ بهایی روزى شاه عباس به شیخ بهایى گفت: دلم می خواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را نظم دادى، دادگسترى را هم سر و سامانى بدهی، بلکه حق مردم رعایت شود. شیخ بهایى گفت: قربان من یک هفته مهلت می خواهم تا پس از گذشت آن و اتفاقاتى که پیش خواهد آمد،چنانچه باز هم اراده ی ملوکانه...
-
خالی بند+ماجرای باورنکرنی
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1391 08:26
ماجرا های باورنکردنی دیروز تو اتوبوس یه بچه ها که آخر خالی بند ها بود. داستان جالبی تعریف کرد واستون بگم حال کنید............. میگفت پدرم راننده کامیونه.یه روز که بار زده بود بره طرفا مازندران و اون اطراف من هم باهاش رفتم. تو جنگل که داشتیم می رفتیم یه دفعه یه دونه خرس دیدیم که داره واسه ما دست تکون میده. ماشینو زدیم...
-
تصمیم گیری خوب
جمعه 25 فروردینماه سال 1391 02:07
تصمیم گیری خوب گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد.3 بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جا خوابشان برد. قطار...
-
خودم
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 20:06
دیروز رفتم پیش یه دکتر .بدون اینکه معاینه کنه یه سری قرص وشربت نوشته بعدا میگه واست یه نوع قرص نوشتم باید بندازیش تو ریه ت.!!!!!! بهش میگم چه جوری باید بندازمش تو ریه م .اگه بخورم طوریه .میگه باید فقط بندازیش تو ریه. مگه میشه......شما بگید .بهش گفتم من ریه مو دقیق نمی دونم کجاست.یه موقع اشتباهی انداختمش تو معدم .اون...
-
خودم
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 16:45
دوست دارم برم ............جایی که نه کامپیوتر باشه................نه موبایلی باشه................ نه آدمی ............نه ماشینی ............ نه دودی...........نه آلودگی.......... فقط خودمو == = ==خدای خودم. خسته شدم ازاین زمونه خداکنه که این جوری نمونه.........
-
قلب
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1391 23:57
میون این همه قلب ...................دست گذاشتی روی قلب من.................
-
تبریک دوباره
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 21:43
سلام به تمام دوستان ان شاا... که سال خوبی در پیش روداشته باشید. شروع سال واسه من باماجراهای عجیب .......................واتفاقهای عجیب.................. خدابه دادمون برسه تواین سال جدید. ................... فک کنم دیگه آپ کردنم طولانی بشه. ................... bye!!!!!!!!!!!!!!