سلام!
جاتون خالی این دو سه روزه تو مراسم اعتکاف بودم .
البته نه به عنوان معتکف ,بلکه به عنوان خادم .چه حال و
هوایی داشت در بین معتکفین. من این دو روز تعطیلی را
کامل تو مسجد بودم امروز هم چون کسی نبود ازش
مرخصی بگیرم مجبور شدم بیام سر کار و خدا را شکر
میکنم که این توفیق و لیاقت را به من داد تا در
بین معتکفین باشم .
ای کاش همیشه این مراسم بود.
در ضمن همه تون را دعا کردم .
bay!!!!!
سلام !!!!!!!!!!!!
امروز میخوام یه راهی به اونایی که صبح به رختخواب چسبیده اند
وخیلی سخت بیدار میشند نشون بدم . دنیا را آب ببره ،اونا رو خواب
میبره ،هر چی میگی پاشو میگه 1دقیقه دیگه..........،بزار یه کم
دیگه بخوابم..........،الان پامیشم.....شما برو من خودم پا می
شم ..........
خیلی راحته ،من امتحان کردم جواب داد،شما هم امتحان کنید.
شب که خواستیدبخوابید به متکات یا همون پشتیت بگو صبح فلان
ساعت منو بیدار کن.ببین چه طوری بیدارت میکنه.
دیگه احتیاج به گوشی ، ساعت یا خروس و... . نداری .
موفق باشید.!!!!!!منو یادتون نره!
bay!!!!!!!!
!
سلام !خوبید! امید وارم هر کجا هستید موفق وپیروز باشید!
یه داستان یه جا خوندم جالب بود.گذاشتم شما هم بخونید.
روزی از روزها جزیره ای بود.جاییکه همه احساسات
اونجا زندگی می کردند.روزی طوفانی شدید در دریا رخ داد
و جزیره داشت زیر آب می رفت.هر احساسی ترسیده بود
الا عشق یک قایق برای فرار ساخت.همه احساسها سوار
قایق شدند.تنها یکی از آنها قایق را ترک کرد
..عشق پیاده شد ببیند اون چه کسی است؟ آن غرور بود.
عشق تلاش کرد و تلاش کرد اما غرور هیچ تکانی نخورد .
آب بالاتر می اومد. همه از عشق می خواستند
که ولش کنه و سوار قایق بشه اما عشق برای عشق ساخته شده.
بالاخره همه احساسها فرا کردند و عشق با غرور در جزیره مردند.
عشق بخاطر غرور مرد!بنابراین غرور را بکش و عشق را نجات بده ...
Once upon a time there was an island
where all the feelings lived
One day there was a storm in the sea
and the island was about to get drowned.
Every feeling was scared but Love made a boat to escape
Every feeling boarded the boat..
Only 1 feeling was left.
Love got down to see who it was
It was EGO.
Love tried and tried but ego wasn't moving also.
the water was rising..
Every one asked love to leave him and come in the boat, but love was
made to love.
At last all the feelings escape and Love dies with ego on the island..
Love Dies because of EGO!
So, Kill Ego And Save Love.....
!!bay
سلام !میایید سر میزنید! نظر هم بدید.
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که
هستند ، نه آن گونه که میخواهم باشند.
ارزش زندگی
روزی یک استاد بزرگ یک چک ضمانتی نسبتاً با ارزش را در دست
گرفت و به شاگردان خودنشان داد و گفت: چه کسی این چک را می
خواهد؟ همه دستها بالا رفت. او آن چک را مچاله کرد و دوباره آن را به
شاگردانشنشان داد و گفت چه کسی این را می خواهد؟ باز هم همه
دستها بالا رفت. او گفت بگذارید این کار را بکنیم و چک را زیر پا انداخت و
آنرا درست و حسابی لگدکوب کرد به طوریکه حسابی کثیف شد و
پرسید آیا هنوزهم این چک را می خواهید؟ باز هم همه دستها بالا رفت.
او گفت: دوستان من همه ما یک درس با ارزش گرفتیم:
«مهم نیست که من با پول چه می کنم شما هنوز آنرا می خواهید
چون چیزی از ارزش آن کم نشده است.»
و ادامه داد: بسیاری مواقع زمین می خوریم، به ما توهین می شود،
یا مشکل مالی پیدا می کنیم و مجبوریم درکثیف ترین مناطق شهر
زندگی کنیم، لباس های مندرس بپوشیم، گرسنه بمانیم و ...همه اینها
ممکن است پیش بیاید فقط به خاطر تصمیم اشتباهی که گرفته
بودیم یا بخاطر حوادث ناگواری که برای ما اتفاق افتاده بود. در این
شرایط احساس می کنیم بی ارزش هستیم. اما مهم نیست چه
اتفاقی افتاده است یا خواهد افتاد. شما هیچگاه ارزش خود را از
دست نمی دهید. مرتب و آراسته یا کثیف و بی پول، پیروز یا شکست
خورده شما هنوز غیر قابل ارزش گذاری هستید به خصوص برای
کسانی که شما را دوست دارند .