حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

چرا ........

 

خدا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

آخ که چقدر سخته حس کنم اینجا نیست 

اما نبینم جز یه عالمه تنهایی 

آخ که چقد تلخه رها شدن بی تو  

بسوزیو هیچ کس نبینه تنهایی تو  

خدا واسم بسته بگوتموم میشه 

فقط تو میدونی که تو دلم آتیشه 

بزار تا اشکامو چشای بیدارم  

بگه چراهرشب سر رو شونت میزارم 

 

اینجا دیگه دارم می پوسم  

تنها نگو نداری دوسم 

دنیا دیگه واسم تاریکه 

گرمات رو گونه هام نزدیکه 

  

خدا بگو با من همیشه میمونی 

جدا نمیشیم ما دیگه به این آسونی 

زندگی دور از تو اونی که میخوام نیست  

هیچکی تواین دنیا شبیه رویا هام نیست  

 

از آدما خستم از همه چی سیرم  

بی توهمین روزااز قصه ها می میرم 

تلخی دردامو فقط تو میفهمی  

که منو هر لحظه میکشه با بی رحمی  

 

 

اینجا دیگه دارم میپوسم  

تنها نگو نداری دوسم 

دنیا دیگه واسم تاریکه 

گرمات رو گونه هام نزدیکه 

 

اینم موسیقی همین شعر

نظرات 1 + ارسال نظر
Mohammad یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ق.ظ http://blog.parsiya.ir

سلام علی اقای گل/
امیدورام حالت خوب باشه...
بالاخره ازاد شدم و تونستم بهت سر بزنم.
یه پیشنهاد دارم واسه وبت :
سعی کن از خودت بنویسی... یعنی از تفکراتت.اما در قالب ادبیات
موفق باشی

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد