حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

خودم

تا میام  میرم سروقت صندوق پستی .................. ولی میبینم بازم خالیه. 

نامه ای که منتظرشم هنوز نرسیده.............یعنی میشه ................

 تا کی باید صبر کنم..............

درد دل

 

 امروز زدم تو فاز عرفانی. 

از امتحانات دانشگاه که بگذریم میرسیم به امتحانات الهی ....میدونید روزانه چه امتحانات سختی خدا ازمون  

 می گیرد. 

 

خدایا اجازه میدی ورقمو بدم.... 

میدونم وقت امتحانم تموم نشده.ولی... دیگه خسته شدم.دیگه نمیتونم. 

 

این واسه اون وقتیه که وسط راه کم میاری

خودم

 

امید داشتن به زندگی چقدر خوبه. در صورتی که امیدت نا امید نشه.

الان به این امیدم که دعوتنامه واسم بفرسه...................برم به دیدنش.................امتحاناتم هم داره تموم میشه.  

بهش گفته بودم بعد از امتحانات میام به دیدینت.................... 

 =====================================

انتظارخیلی سخته................ 

نمیدونم تا کی باید منتظر باشم.تا دعوتنامش برسه..................   

  ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ 

::نقطه چین ها جای خالی خیلی از کلماته که نمیشه نوشت.

دروغ

 

دروغ ::دروغ ::دروغ::  

 

زندگی همه ش دروغه

  

اونی که میگه از دروغ بدم میاد خودش دروغ میگه   

اونی هم که دروغ نمیگه مجبور میشه دروغ بگه. 

همه به هم دروغ میگن.  

وقتی ازش می پرسی :جدی میگی!دروغ که نمیگی.اینی که گفتی واقعی یه .میگه :نه دارم راست میگم.جدی میگم.دروغم چیه.بعدا متوجه میشی که همش دروغ بوده .تازه اسمش هم دروغ نمیزاره خالی بندی میزاره. 

اگه دروغ نگه روزش شب نمیشه. 

انگاری نافشو بادروغ بریدند.همش هم تقصیر دکترش بوده. 

چون خوده دکتره هم دروغگو بوده .موقع زایمان میگن بچه چی یه .میگه بچه پسره اما وقتی بچه رو میدن به مادرش. مادره میبینه  اااااا دختره.دکتره میگه شوخی کردم دختر بود.ودروغگویی از همین جا شروع میشه..............

اصلا نمیشه به کسی اطمینان کرد.  

 

این چه مملکتیه!!!!!!!!!!!!!!!!

 

خاطره مزرعه

یک سالی بود مزرعه نرفته بودم.  

امروز گفتم برم یه حالو هوایی عوض کنم چون یک هفته ایه خیلی اعصابم خرده .بد جور داغونم. 

شاید با تنفس اکسیژن خالص یه کم اعصابم بهتر شه .که بی تاثیر هم نبود. 

 

فقط یه چیزش خوبه که دیگه خبری از ..............خونه و.............ماشینو...........دود ............هوای آلوده .............واین چیزا نبود.دور تا دورد همش مزرعه گندم وسرسبزی بود.کلی هوای تمیز .........نسیم خنکی که می وزیدحالو هواتو عوض می کرد.آخه مزرعه ما ۴۰-۳۰ کیلومتر بیرون اصفهانه.........اگه فصل امتحاناتم نبود دو سه روزی اونجا می موندم. 

 

چند تا عکس هم از مزرعه گرفتم .میزارم ببینید. 

ادامه مطلب ...

خاطره

سلام 

چند روز پیش یه قضیه ای را واسه بابا بزرگم تعریف کردم.در جوابم یه ضرب المثلی رابهم گفت. واسم جالب بود گفتم شاید شما هم هنوز نشنیده باشید.

گفت یه ضرب المثل قدیمی که میگه::::::::::::>با بچه نمیشه بارببری آسیاب. 

گفتم یهنی چه؟گفت دلیلش اینه اگه تومسیر بارتو از الاغت بیافته بهت میخنده و اگه بار خودش از الاغ بیافته گریه میکنه.یعنی در هر صورت بچه س وجنبه وتوان هیچ کاریا نداره.    

پ.ن:با هم سن وسال خودت رفیق شو. 

 پ .ن: حیف که دیگه الاغ و آسیابی وجود نداره واگرنه روش خوبی بود واسه امتحان کردن بعضی ها 

خاطره

سلام  

 

امروز بد جوری دلم گرفته.دلم هوای کربلا کرده.معمولا اونایی که بار اول میرندو بر میگردند تا اونجا هستند هیچی نمی فهمند وقتی بر میگردند تازه میفهمندکه کجا بودن .از اون وقتی که رفتم ۲سالی میگذره.قبل سال ۹۱میخواستم برم ولی پاسپورتم رفت کربلا اما خودم نرفتم.حالا چه جوریش بماند.دفهه پیش خودم تنها رفتم.معمولا واسه زیارت رفتن یا تنها میرم یااگه بخوام با دوستام برم بایه نفر چون اگه بیشتراز دونفر بودید نمی تونید زیارت کنید هر کسی واسه خودش یه سازی میزنه. وبه زیارت رفتن نمی رسید. 

 می رفتم توحرم یه گوشه ای می نشستم روبه روی شش گوشه واسه خودم زیات می خوندم. 

یه خاطره از تونجف یادم اومد ....... 

یه روز صبح که واسه نماز پاشدیم با حاج آقای کاروان رفتیم سمت حرم. توی صحن دم در ورودی که رسیدم یکی از خادما جلوی منو گرفت. فارسی حرف میزد.گفت آقا بیا .رفتم جلوگفتم چی شده.گفت الان نماز شروع میشه ُحاج آقایی هم که نماز میخونه ایرانیه .یه نفر را میخوایم که مکبری کنه شما میرید.همون جا خشکم زد .گفتم من نمیتونم تا حالا مکبری نکردم.دیدم اذان تموم شد حاج آقا واساده واسه اقامه .یه نفر بهم گفت برو معطل نکن.رفتم جلو پیش حاج آقا .احوال پرسی کردیم گفت شما مکبرید.گفتم اگه خدا بخواد.بله.نماز شروع شد الله اکبر نیت .......وادامه 

 فقط یه چیز تورکعت دوم اسم قنوت یادم رفته بود حول شده بودم.داشت میرسید به اون لحظه قنوت گفتن.ای خدا چی بود ............چی باید بگم الان..............خدا..... یا علی توبگو.......یه لحظه یادم افتاد که باید بگم قنوت. لحظه آخر بودگفتم الله اکبرقننننننننننننننننوت وادامه. 

 

بعدا که فک کردم دیدم خدا چه لیاقتی بهم داد.توحرم حضرت علی.                 خدا شکرت. 

بازم خاطره دارم ولی بعدا. 

 از مکانهای زیارتی خوشم میاد .چون وقتی اونجایی  همه ی فکر های دنیا از سرت می پره.آزادٍ آزاد   

 

خیلی دلم گرفته دوباره احساس تنهایی میکنم.من وقتی دلم میگیره یه آهنگ غم ناک میزارم .میشینم ................ 

 

 دعا:خدا خودت کمکم کن.صبرم را زیاد کن.