حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

حس

آمدیم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم .نه با هر قیمتی زندگی کنیم.

مطالب جالب

مغز عجیب انسان  

دانشنمندان متعقدند که مغز انسان فقط به اول  

و آخر کملات توجه مکیند برای همینه که تو تونستی 

این رو بخونی. حالا بگو چند تا کلمه غلط بود. 

لطفا از اول با دقت بخون تا باور کنی.

خاطره

سلام 

 

 

دیگه دارم به تنهایی عادت میکنم. 

 

رفیقام که ..............همه از هم جداشدیم.............هرکدوم رفتند به سویی.................... 

 

من موندم وخودم ...............دیگه تو دانشگاه هم حوصله ندارم.................دوست  

 

ندارم................رفیق جدید پیدا کنم.............طوری شده که .................دیگه تمایل  

 

ندارم.............میخوام تنها باشم. 

 

 

امشب عروسی پسر خالمه................باید برم........آماده شم. 

 

  

 سلام!!!!!!!!!!! 

اینم چند تا عکس از مسافرتم.در ضمن واسه اونایی که گفتن بدون خداحافظی رفتی. 

 

روز شهادت امام حسن نشسته بودم تلویزیون تماشا می کردم دیدم صحن وسرای حرم امام رضا را داره نشون میده.دلم هوایی شد.پاشدم ساکم را برداشتم ورفتم ترمینال بلیط مشهد گرفتم و راهی شدم.به همین راحتی.

 

 

 

صحن رضوی

 

 

 

 

    

صحن آزادی-خودم

 

 

   

سقاخانه

 

 

 

طلوع خورشید

 

  

 

 

صحن گوهر شاد

   

 

 

انشاا... قسمت بشه اونایی که نرفتند برند.

 

 

 

 

 

 

 

جای شما خالی بود

همه بودند... در آن سر سبزی پاک... در آن سردی ناب...   

 که صدای آب روان در آن جاری بود...  

نقاش طبیعت را تقدیر باید کرد... شکر باید کرد...اما... 

 اما تو نبودی... نگاهت نبود... صدایت نبود... جای تو خالی بود...

شعر

 

ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز
شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز
سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز
ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی
غرق نورم هنوز
پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز
ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز
اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز
اگر کوک ماهور با ما نساخت.....پر از نغمه پک و شورم هنوز
قبول است عمر
خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز
مریم حیدرزاده

so what if your eyes still stairway. . . . The climax of my pride and love and still
If it
rained grief over the months and years. . . . The memory of past I patient still
If they broke my frame. . . . . Glass heart I still I Blur
no choice but to my pains. . . . . The way I think I still pass
The star is not a difficult task. . . . I clutched drowned but still my loaves
Full of beautiful memories combined. . . . . Full of enthusiasm and I still reviewing
I lost you yourself have you lost. . . . . . I love you still I Dionysus
If war is not simple life. . . . . In this field was still I Recentralization
If Coke Barrow did not with us. . . . . Full of Orient… “Rat Pack” and betrayed still
It is happy life are low. . . . . But after I combined with patient still

خاطره

سلام 

 

چقدر روزها زود میگذر .چند روز دیگه دوباره باید بریم دانشگاه.درسو .مشقو .بچه هاو............... 

 

 

امروز یه نفر اومد پیشم DVDخام میخواست.DVDهم350تومان بود.600تومان داد گفت چند تا میشه گفتم یکی ونصفی .مونده بود که یکی ونصفی یعنی چه.

خاطره چندروزگذشته

سلام 

 

جاتون خالی واسه شهادت امام رضا چند روزی رفتم مشهد. همتونو دعا کردم. 

از همه جای ایران اومده بودن زیارت وعزاداری خیلی شلوغ بود. 

 

 ماجرا های زیادی پیش اومدکه همه را نمیتونم بگم. 

 یک شب ساعت۱یا۲ بود تو صحن شیخ طوسی نشسته بودم.چند نفری بودن از یه هیئت که داشتند زیارت می خوندند. منم یه کنار نشسته بودم داشتم باهاشون هم خونی می کردم .زیارتشون که تموم شد روضه خوندند وگریه می کردند .دراین بین یه زن وشوهر اومدن کنارشون نشستند که یه بچه ۴-۵ساله معلول داشتند.گریه می کردندومیگفتند واسه بچه ی ما دعا کنید.این چند نفر تا بچه را دیدند گریه شون بیشتر شد.یه نفرشون حالش بد شدطوری که یک لحظه مُرد . رفیقاش انقدر ترسیده بودن .یه نفرشون رفت یکی ازخادم ها را صدابزنه ودکتر بیاره بقیه هم حیرون بالا سرش نشسته بودندنفسش بالا نمی اومد.اونجا بود که صاحب خونه را صدازدم گفتم یا امام رضا کمکش کن. یک لحظه دیدیم داره نفس میکشه حالش خوب شد.دکتر اومد بالا سرش معاینه کرد گفت هیچیش نیست من تعجب کردم حتی نگفت فشارش افتاده.تمام این ماجرا تویه لحظه اتفاق افتاد. 

 

زندگی دوباره............... 

  

یاد۴سال پیش افتادم که من مردم ودوباره زنده شدم .خدا عمری دوباره بهم داد.اونا یه روز دیگه واستون مینویسم.

پ.ن :همیشه صاحب خونه را صدا بزنید.